در کمین صیاد
در سرزمین ایران، مردی میزیست که او را «صیاد» مینامیدند؛ نام و نشانی که شایسته فردی بود که با خوبیها و کمالاتش، دلها را صید میکرد. صیاد، ساده و صمیمی، ولی الگوی عزت و جوانمردی بود. هنوز او را به خوبی نشناخته و جایگاه بلندش را درک نکرده بودیم که باخبر شدیم منافق درماندهای خود را در لباس رفتگر شهرداری پنهان میکند و صبح 21 فروردین، در کمین صیاد مینشیند تا هنگام خروج امیر دلها از خانه، خون همیشه جوشان او را مقابل چشم فرزندش بر زمین بریزد.
سفر
سپهبد شهید علی صیاد شیرازی، سال 1323 چشم به جهان گشود. شهرستان درگز در شمال خراسان زادگاه اوست. پدرش فردی نظامی بود که خانواده خود را با توجه به روحیات مذهبیاش سرپرستی میکرد. علی به دلیل وضعیت شغلی پدر به شهرهای مختلف سفر میکرد و دوران کودکی و نوجوانیاش را همراه خانواده در مشهد مقدس و شهرهای دیگری از جمله گرگان، آمل، شاهرود، گنبد و تهران پشت سرگذاشت.
تحصیلات
شهید صیاد شیرازی، تحصیلات متوسطه را در دبیرستان امیرکبیر تهران به پایان رساند و تحصیلات نظامیاش را از سال 1343 در دانشگاه افسری آغاز کرد. پس از گذشت سه سال و دریافت مدرک کارشناسی، برای ادامه تحصیل عازم اصفهان شد. در این مدت، به یگانهای تبریز و لشکر 81 زرهی کرمانشاه رفت و به عنوان دیدهبان توپخانه، فرمانده آتشبار و افسر رابط توپخانه به فعالیت خویش ادامه داد تا اینکه سرانجام در سال 1346 با درجه ستوان دومی در رشته توپخانه دانش آموخته گردید. دوره آموزشی زبان انگلیسی را در تهران پشت سرگذاشت و سال 1351 از طرف ارتش، به آمریکا اعزام شد و دوره هواسنجی بالستیک را در آنجا گذراند. صیاد شیرازی دانشجوی ممتازی بود که پس از بازگشت از آمریکا، به مرکز آموزش توپخانه اصفهان منتقل شد و تا پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیت خویش را با عنوان تدریس، نقشهبرداری، معلم صبحگاه و کار با دانشجویان ادامه داد.
شبکه پنهانی
سپهبد شهید صیاد شیرازی، از حضور خویش در اصفهان نهایت استفاده را کرد. او در کنار رسیدگی به وظایف کاری و مسئولیتهایی که در ارتش داشت، نقش فعال خویش را در جریان مبارزات انقلاب اسلامی ادامه داد و حضور خود را در دفتر انقلاب جاودانه ساخت. صیاد در طول مدتی که در اصفهان بود، ارتباط خود را با جامعه روحانیت گسترش داد و با همکاری روحانیان مبارز و دیگر مردم انقلابی، به مبارزه بر ضد رژیم ستمشاهی پرداخت. او در سال 56، شبکه پنهانی مبارزه را در ارتش راه انداخت و با شناسایی نیروهای مبارز در محوطه پادگان و افسران با استعداد در کلاسهای آموزشی، آنها را جذب جلسات خصوصی و فعالیتهای پنهان شبکه مبارزاتیاش کرد. هدف صیاد، تشکیل نیروهای مسلمان در پادگان، پخش اعلامیه و نوارهای حضرت امام رحمهالله ، شناسایی افراد وابسته و فاسد، ترغیب سربازان به فرار از پادگانها و در نهایت، تضعیف نظام شاهنشاهی بود.
نقشههای کودکانه
فقط یک سال و هفت ماه از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود که رژیم صدام به خود جرئت داد وارد مرزهای جنوبی کشورمان شود و از تصرف تهران در طول 48 ساعت سخن بگوید. با شروع جنگ تحمیلی، امیر سپهبد علی صیاد شیرازی مانند بسیاری از فرماندهان ارتش و سپاه، به جبهه نبرد شتافت و با هدف بیرون راندن بیگانگان از خاک کشور، به تلاش شبانهروزی خود در این راه مقدس ادامه داد. او مرد جنگ و عمل بود. فکر و قلبش برای رزمندهها میتپید و هرگز جبهه را جز برای شرکت در جلسات شورای دفاع، دیدار و ملاقات با حضرت امام خمینی رحمهالله یا گزارشهای عملیاتی به فرماندهی کل قوا ترک نمیکرد.
صیاد خطشکن
شهید صیاد شیرازی، فرماندهای قاطع و توانا بود که افزون بر اجرای اصول مدیریت و کنترل امور، به طور همزمان پا به پای نیروهای خویش در جبهه نبرد به مبارزه میپرداخت. او علاوه بر ایجاد روحیه آرامش و معنویت در رزمندگان اسلام، خودش را نیز در تمام سختیها، خستگیها و گرسنگیهای آنها شریک میکرد.
خطشکنی صیاد و نیروهایش، نفوذ در مواضع دشمن، طراحی و برنامهریزی عملیات، کنترل و ساماندهی امور جبهه و همکاری با خبرگزاریها برای انعکاس اخبار جنگ در رسانههای داخلی و خارجی، از جمله عواملی بود که پیشرفت رزمندگان اسلام را تضمین کرد و موجب محبوبیت روزافزون او در دل همگان گردید.
تدبیر با قلب مجروح
کوتاهی و کارشکنیهای بنیصدر از یک سو و سیل ویرانگر شایعات، تهمتها، ناسپاسیها و زخمزبانها نیز از سوی دیگر، به قلب صیاد فشار میآورد تا او را از پای درآورد. ولی او مردانه ایستادگی کرد. او همزمان با فرماندهی و دفاع جانانه در خط مقدم جبههها، به مقاومت و تدبیر در برابر عملکرد بنیصدر و اطرافیان او میپرداخت و سرانجام به خواست خدا به موفقیت هم رسید.
صیاد در پی شهادت
در گیر و دار جنگ، بنیصدر از فرماندهان ارشد جبهه نیز غافل نبود و هر روز به شیوهای تازه، زهر ستم را در کام رزمندگان جاری میکرد. آن روز که بنیصدر درجههای نظامی صیاد شیرازی را لغو کرد و امیر مظلوم و بی ادعا را از فرماندهی ستاد عملیات کشور برکنار ساخت، شاید گمان داشت که صیاد را برای همیشه از صحنه خارج و خانهنشین کرده است! ولی او و همفکرانش نمیدانستند که صیاد، دل به صید شهادت بسته بود نه حرص مقام و منصب و درجات اعتباری دنیا. پس چگونه میتوان فرمانده اخلاص را به این سادگی از صحنه خارج کرد و او را از معامله نقد جان با پروردگار یکتا مأیوس ساخت؟!
مسئول متعهد
پیشنهاد رئیس شورای عالی دفاع به تأیید حضرت امام خمینی رحمهالله رسید و شهید صیاد شیرازی با درجه سرهنگی، به فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی فرا خوانده شد. از این زمان، او در جایگاه مسئولی متعهد، به تلاش شبانهروزی خویش برای ساماندهی امور جنگ و شکست دشمن پرداخت.
عملیاتهای غرورآفرین ثامن الائمه، طریق القدس، فتح المبین و بیتالمقدس، از جمله عملیاتهایی بود که در دوران فرماندهی صیاد بر ارتش جمهوری اسلامی انجام شد و طعم شیرین پیروزی را در کام ملت ایران نشاند.
سرلشکر سپاه ولایت
کارآمدی و شایستگی شهید صیاد شیرازی در کوران حوادث به گونهای نمود پیدا کرد که در تاریخ 23 تیرماه 1365، با حکم حضرت امام خمینی رحمهالله به عضویت شورای عالی دفاع برگزیده شد. او هجدهم اردیبهشت 1366، با پیشنهاد رئیس شورای عالی دفاع و موافقت حضرت امام رحمهالله به درجه سرتیپی رسید.
صیاد در مهر 1368، به درخواست رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و موافقت مقام معظم رهبری و فرماندهی کل قوا، به معاونت بازرسی ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح منصوب شد. او در شهریورماه 1372، با حکم فرماندهی کل قوا به جانشینی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح برگزیده شد و در تاریخ 16 فروردین 1378، هم زمان با عید سعید غدیر، با حکم مقام معظم رهبری به درجه سرلشگری نایل آمد.
در آرزوی وصال
صیاد شیرازی سالها در پی صید شهادت گشت، ولی این زلال ابدی در کام دلش نچکید. او غبطه میخورد که چرا دوستان و همرزمانش نوبت به نوبت شهید میشوند، ولی او همچنان در صف انتظار باقی مانده است؟ سالهای سال جهاد کرد. غرب را زیر پا گذاشت تا به جنوب رسید. کردستان را، پاوه را، چمران و همت و کاوه را، دفتر خاطرات جنگ را، مبارزه با مردان پرننگ را... یکی یکی پشت سرگذاشت و دفتر زندگیاش را با امتیاز عالی پر کرد.
گُل وجود
پس از پایان جنگ تحمیلی، غم سنگینی بر دل مجروح صیاد نشست؛ گویا فصل شهادت رو به آخر رسیده و صیاد از قافله شهادت جا مانده بود. ولی سرانجام با گذشت یازده سال از پایان جنگ تحمیلی، در تاریخ 21 فروردین 1378 سوز و آه صیاد به ثمر رسید و گُل وجودش از روی زمین چیده شد. منافقی کوردل، صبحهنگام به صید علی صیاد شیرازی آمد و خشم و کینه چند سالهاش را در شلیک گلولهای نشان داد.
صبح صادق
امیر سپهبد علی صیاد شیرازی، الگوی صبر و متانت بود. وفای او به ولایت و اطاعتش از حضرت امام خمینی رحمهالله و مقام معظم رهبری، زبانزد دوست و دشمن بود. نماز اول وقت او در سختترین شرایط ترک نمیشد و نماز شب را مانند دوستی صمیمی در آغوش میکشید. صیاد خود را سرباز اسلام و امام زمان(عج) میدانست و همواره سخنانش را با دعای فرج آغاز میکرد. به سفارش حضرت امام خمینی رحمهالله دوشنبهها و پنجشنبهها را روزه میگرفت تا نفْس خویش را به خودسازی و همدردی با محرومان آشنا سازد.
مرد حماسه و عرفان
تعبد، توکل و توسل، از ویژگیهای روحی و شخصیتی شهید صیاد شیرازی بود که همه در اثر مبارزه با نفس، تحمل سختیها و جهاد در راه خدا در وجود او معنا یافته بود. او فرماندهای با انضباط، سختکوش و جدی بود که در عین حال، لطافت روحی و احساس پاکش، اطرافیان و نیروهای تحت امرش را شگفتزده میکرد. مدیریت و تدبیر صیاد از جمله عواملی بود که او را در محفل یاران انقلاب جاودانه کرد. او مردی مهربان و باعاطفه بود که سینه سوختهاش بارها تیر تهمت خورد و قلب نازنینش زخمزبان کشید، ولی همچنان روی پا ایستاد و عقاید مقدس خویش را حفظ کرد تا سرانجام در طلوع صبحی صادق، عشق را در آغوش کشید و خوشحال و خندان از میان ما پر کشید و هجرت کرد.
دوری از یاران شهید
همسر شهید صیاد شیرازی درباره شهادتطلبی ایشان میگوید: «سردار همواره در دعا، نماز و سجدههای شبانهاش اشک میریخت و از خداوند طلب شهادت میکرد. او سخن از غمی داشت که در طول سالهای دراز بر دلش نشسته بود و این اندوه دیرینه چیزی نبود جز دوری از یاران شهیدش». این یار همراه، با بغض در گلو ادامه میدهد: «من فقط ناراحتم که او چرا تنها رفت و ما را همراه خود نبرد؛ چون شب آخر هم دعا کردم و شهادت همه اعضای خانواده را از خدا خواستم، در حالی که میبینم خداوند فقط یک نفر را از میان ما برگزید».
پس از شهادت صیاد که مردم برای عرض تسلیت به حضور این شیرزن رسیدند، استوار روی پا ایستاد و ضمن خیر مقدم و خوشآمد گویی، با ارادهای ماندگار خطاب به برخی از میهمانان گفت: «چرا تسلیت میگویید؟! در حالی که شهادت تبریک دارد نه تسلیت؛ صیاد شیرازی به آرزوی دیرینهاش رسید».
شاهد معصوم
فرزند شهید صیاد شیرازی از صبح شنبه 21 فروردین 1378 خاطرهای چنین دارد: «پدرم آماده رفتن به محل کارش بود. تازه از خانه خارج شده بود و من هم پشت سرش حرکت میکردم تا قسمتی از راهمان را که مشترک بود با هم برویم. هنوز به در حیاط نرسیده بودم که در آن سکوت صبحگاه، صدای چند گلوله مرا سراسیمه به کوچه کشاند و در آن خلوت صبحگاهی، پدرم را دیدم که مقابل در خانهمان به خون خود غلطیده است. دیگر کسی را ندیدم جز مردی که خود را در لباس رفتگر شهرداری پنهان کرده بود و با سرعت از محل حادثه دور میشد».
بوسه عشق
با گذشت زمان کوتاهی از شهادت صیاد، گروهک منافقین به طور رسمی و علنی بر گناه خویش اعتراف کرد و ریختن خون این انسان بزرگ را به گردن گرفت. درماندگان منافق چنین پنداشتند که اگر یک نفر مانند صیاد از این جامعه جدا شود، جایی برای حضور خیالی آنان گشوده خواهد شد، ولی خواب و خیال خام آنها هنگامی برملا شد که با چشمان کورشان تماشا کردند محبوب و مراد دل صیاد، در مراسم تشییع سرباز وفادارش حاضر شد و مقابل چشم جهانیان، بوسه عشق را در کام جان صیاد، جاودان نمود.
منابع
1. ناگفتههای جنگ: امیر صیاد شیرازی، تدوین: احمد دهقان
2. صیاد دلها، سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
3. خاطرات سپهبد صیاد شیرازی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی
4. محمدباقر نیک خواه، «در سوگ فرمانده»، جمهوری اسلامی، 30/2/1378
5. حسین لاهوتی، «امیر عاشورایی»، ماهنامه پاسدار اسلام 2090
6. عقیدتی سیاسی نزاجا، «امیر دلها»، جمهوری اسلامی، 12/1/1379
7. قربان حسینی، «امیر خوبیها»، جمهوری اسلامی، 22/1/1380
8. «مالک اشتر زمان»، جمهوری اسلامی، 28/1/1378
9. «کردستان، سرزمین تنهایی من»، سیاست روز، 18/12/1380
10. سایت حوزه
/الف
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}